فراماسون ها در مراكزي تجمع مي كردند كه آن را (لُژ) مي ناميدند. در ژوئن 1717 چهار لژ بزرگ در لندن با هم تجمع كردند و اولين لژ بزرگ فراماسونري جهان را بوجود آوردند. به سال 1723 اولين كتاب (اساسنامه فراماسونري) به وسيله ي دكتر (آندرسن) تحت نظر لژ بزرگ منتشر گرديد. در سال 1763 لژ بزرگ اسكاتلند تشكيل گرديد.
فراماسونري به عنوان يك تشكيل سياسي – ليبرالي كه در خدمت اغراض قدرت طلبانه ي سرمايه داران غربي قرار دارد،به شدت از اسطوره ها و برخي مفاهيم سوداگرانه و زرسالارانه ي يهوديت تحريف شده متأثر و ملهم است. به عنوان مثال روي بسياري از ديپلم- هاي فراماسونري،نقش واژه ي (يهوه) (خداي بني اسراييل مطرح شده در تورات به زبان و خط عبري) درج گرديده است. در بسياري مراسم رسمي ماسون ها،آهنگ (ملكمب) نواخته مي شود و سرود تقديس از آيات تورات تحريف شده خوانده مي شود. در باورهاي ماسوني،لژهاي فراماسونري به مثابه ي يك نمونه ي كوچك معبد سليمان تلقي مي گردد.
ديوارهاي لژها به صورت تمثيلي و سمبليك به شكل معبد حضرت سليمان تزيين مي گردد. اغلب عناوين درجات عالي و گراندماستر 33 گانه ي ماسوني از تاريخ قوم يهود اقتباس شده است. اسناد ترديدناپذير تاريخي نشان مي دهد كه فراماسونري از حدود قرن هيجدهم در پيوند نزديك و تنگاتنگ با جريان يهودگرايي نژادپرست افراطي اي بوده است كه پس از كنگره ي 1897 بال،خود را صهيونيست ناميدند. صهيونيسم،ايدئولوي (شووينيستي) زرسالاران يهودي است و فراماسونري از تشكل هاي پنهاني و مخفي تر و در عين حال فراگيرتر زرسالاري جهاني است كه هسته ي مركزي آن همان بورژواهاي يهودي هستند.
فراماسونري بر پايه ي يك تفسير اومانيستي از عالم قرار دارد و اگر چه به يك (معمار كائنات) – كه روايت ماسوني خدا و بيان ديگري از (خداي ساعت ساز) فيلسوفان عصر روشن گري و (دئيست)ها است – معتقد است،اما اين خداي مورد نظر ماسوني ها فاقد توحيد در ربوبيت تشريعي است و هيچ پيامبر يا ديني را نفرستاده است.
بر اين اساس،ماسونيسم بر پايه ي نحوي الحاد پنهان و شرك آشكار آميخته با نژادپرستي يهودي پديد آمده است. چون گردانندگان و رهبران لژهاي فراماسونري كلان سرمايه داران بزرگ هستند،ماسون ها پيوندهاي نزديك با سرمايه داران دارند و البته باورهاي مبنايي ماسوني كه به شدت شبه ليبراليسم است،موجب گرديده كه زمينه هاي تئوريك نيرومندي نيز براي پيوند ميان فراماسونري و زرسالاران بوجود آيد.
اصول اساسي باورها و اغراض ماسوني را علي رغم پنهان كاري شديدي كه جهت مخفي نگه داشتن آن مي شود،مي توان اين گونه برشمرد:
1. اعتقاد به (خداي ساعت ساز)؛
2. بي اعتقادي به شرايع و انبياء؛
3. عدم پايبندي به يك دين خاص و احكام آن؛
4. اعتقاد به (اصل پيشرفت) و مشهورات مدرنيستي مانند (توسعه)؛
5. اعتقاد به اين كه تمدن مدرن،متكامل ترين و بهترين صورت تمدن بشري است؛
6. اعتقاد به مفهوم ليبرالي آزادي بويژه اباحه گري
7. ايده ي تشكيل دولت واحد جهاني بر پايه ي شعار ليبرالي – ماسونيِ (برابري،برادري،آزادي)؛
8. پيش برد اهداف استعماري – بورژوازي انگليس و آمريكا و ديگر سرمايه داران جهاني تحت لواي پيش برد (تمدن)،(مدنيت) و (پيشرفت)؛
9. ايجاد و گسترش نظام تعليم و تربيت (سكولاريستي)؛
10. گسترش دايمي نفوذ جهاني فراماسونري و تشكيل يك دولت ليبرال – سرمايه داري جهاني به رهبري فراماسونرها
11. و علاقه ي شديد به اسطوره ها و علايم و شعاير يهوديت وتورات تحريف شده و اغراض شديداً سداگرانه و طمع ورزانه زرسالاران يهود و پيوند نزديك با صهيونيسم جهاني.
فراماسونري،ساختاري نهان روشانه و مخفي دارد و ورود افراد به داخل آن،توأم با انجام مقررات خاص و امتحان ها و آزمايش هاي بسيار است. فراماسون ها از حدود قرن هفدهم به بعد،بيشترين نقش را در سير تحولات سياسي و اجتماعي،نظير انقلاب فرانسه،جنگ- هاي استقلال آمريكا،انقلاب انگليس و نظاير آن داشته اند.
از حدود قرن هيجدهم به بعد نيز فراماسون ها به گسترش دامنه ي نفوذ خود در ممالك آسيايي و آفريقايي پرداختند و نقش مهمي در زمينه سازي براي استقرار و تحكيم سلطه ي دولت ها و كمپاني هاي سرمايه داري غربي در آن مناطق داشتند.
شعار (برابري) مورد نظر ماسون ها،تكرار همان برابري حقوقي صوري مورد نظر ليبرال ها است كه در باطن خود بر پايه ي نابرابري و بي عدالتي اقتصادي – اجتماعي بنا شده است. مقصود ماسون ها از (آزادي) نيز مفهوم ليبرالي آن است كه در تضاد با معناي ديني آزادي و آزادي راستين انساني قرار دارد. (2) ماسون ها يكديگر را (برادر ماسوني) مي خوانند و نوعي تجسم و انسجام تشكيلاتي خاص نسبت به يكديگر و نسبت به باورهاي خود دارند. در حالي كه دايماً جهانيان را به دست برداشتن از عقايد خود به ويژه عقايد ديني و (تولرانس) دعوت مي كنند. اساساً (تسامح و تساهل) در عقايد ديني و (پلوراليسم ديني) از شعارهاي معروف فراماسونرها،براي درهم شكستن سد مقاومت باورهاي ديني و سنتي در مقابل هجوم استيلاجويانه ي سرمايه سالاري و استعمار بوده است.
فراماسونري در ايران از تشكل هاي ذي نفوذ و پيچيده و خطرناكي بوده كه در مسير اغراض استعمار و امپرياليسم حركت كرده است و در نهادهاي حكومتي دوران قاجار (از اواسط قاجاريه به بعد) و به ويژه حكومت پهلوي و نيز نهادها و مراكز مطبوعاتي و فرهنگي و هنري ايران سلطه ي تام و تمام داشته است. حضور فعال و خطرناك،اما بسيار پنهاني آن در بسياري از قلمروهاي فرهنگي و مطبوعاتي و هنري،در سال هاي پس از انقلاب نيز تا حدود زيادي وجود داشته و يا قوت گرفته است. تشكل ها و جريان ها و مطبوعات و افراد وابسته به فراماسونري يا متمايل به آن از لحاظ فكري در هيأتي كاملاً پنهان كارانه و نهان روشانه و منافقانه مروّج ايده ها و شعارهاي ليبرالي و جاده صاف كن بازگشت سلطه ي سرمايه داري در ايران پس از انقلاب بوده و هستند و طيف پيچيده و نفوذي و پنهان كار فراماسونري پشت صحنه و كارگردان و نيز منبع اصلي تغذيه ي مالي و تبليغاتي تهاجم فرهني – سياسي عليه انقلاب و آرمان هاي اسلامي و معنوي در يك دهه ي گذشته بوده است. از خطر حركت هاي بسيار نهان روشانه و منافقانه ي فراماسونري عليه تفكر اسلامي و انقلاب ديني و آرمان هاي معنوي آن و به منظور استحاله و نهايتاً براندازي انقلاب،به هيچ روي نبايد غافل شد.
پي نوشت ها:
1.Freemasonary .
2.رجوع شود به (آزادي).
منبع: واژه نامه ي فرهنگي سياسي، شهريار زرشناس،كتاب صبح،1383،چاپ اول، صص 188 – 192 .
نظرات شما عزیزان: